کد مطلب:129945 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:118

برخی دوستداران اهل بیت در شام
در تحلیل واقعیات اجتماعی ناگزیر باید به این نكته توجه كنیم؛ و آن این كه برخی روایت ها حاكی از وجود شماری از دوستداران اهل بیت (ع) در شام و در قلب پایتخت دولت اموی است؛ و این چیزی نیست كه بتوان در این مقطع از آن چشم پوشید.

مؤید این مطلب روایت سهل بن سعد است كه می گوید: به سوی بیت المقدس رفتیم تا اینكه در شام به شهری رسیدیم با نهرهای فراوان و درختان انبوه، پرده های دیبا آویخته و شادمان بودند و به یكدیگر تبریك می گفتند؛ و زنان با دف و طبل می زدند. با خودم گفتم: شاید مردم شام عیدی دارند كه ما نمی دانیم. در همین حال گروهی را سرگرم گفت و گو دیدم. از آنان پرسیدم، آقایان! در شام عید است و ما نمی دانیم؟ گفتند: ای پیرمرد، غریب به نظر می آیی! گفتم: من سهل بن سعد هستم. رسول خدا (ص) را دیده و سینه ای پر از حدیث وی دارم. گفتند: ای سعد! آیا در شگفت نیستی كه چرا آسمان خون نمی بارد و زمین ساكنانش را فرو نمی بلعد؟ گفتم: چرا؟ گفتند: سر حسین، فرزند رسول خدا (ص) را از عراق به شام فرستاده اند و هم اینك می رسد...». [1] .

این خبر حاكی از وجود وجدان هایی بیدار و آگاه به امور و تمیزدهنده حق از باطل است. بنابراین ناچار باید برای آنها در پشتیبانی نهضت حسینی و بیدار كردن مردم سهمی قایل شد، هر چند كه جزئیاتش را نمی دانیم.

در نقل دیگری آمده است كه یكی از تابعان با فضیلت، پس از مشاهده ی سر حسین (ع) مدت یك ماه از انظار پنهان شد. پس از آنكه وی را دیدند و دلیلش را از او پرسیدند گفت: آیا نمی بینید كه چه بر ما نازل شده است؟ و آن گاه این شعر را خواند:

ای پسر دختر محمد (ص)! سرت را در حالی آوردند كه سخت به خونش آغشته بود؛


ای پسر دختر محمد (ص)! گویی كه با كشتن تو، به عمد و آشكارا پیامبری را كشته اند؛ تو را تشنه كشتند و در كشتن تو ملاحظه هیچ تأویل و تنزیلی را نكردند؛

به خاطر كشتن تو تكبیر می گویند و حال آنكه به تحقیق با كشتن تو تكبیر و تهلیل را كشتند؛

آی آن كه اگر عزاداری برای كسی نیكو باشد، گریستن بر او خوب و زیبا است؛

پس، جان ابرها بامدادان و جان بادها شبانگاهان گریست. [2] .


[1] مقتل خوارزمي، ج 2، ص 60.

[2] تسلية المجالس، ج 2، ص 382؛ (اين مطلب را سيد محمد بن ابي طالب در ضمن رويدادهاي شام آورده است).